سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

صفحه خانگی پارسی یار درباره

غبارروبی گلزار شهدا توسط دختران گروه «کبوترانه»




به نقل از : چارقد



گزارشی از غبارروبی گلزار شهدا توسط دختران گروه «کبوترانه»






کجا بال کبوتر می‌فروشند؟


رنگ که گرفتی
پُررنگ که شدی


یادت می‌رود که خاک رنگی ندارد


که آب بی‌رنگ است
و همه‌ی تو از آب و خاک

یادت می‌رود که همین رنگ‌ها
فرصت انعکاس آسمان را
از روحت می‌گیرند
که خودت را


لابه‌لای هزاران حرف و اسم و حدیث
گم می‌کنی

که هر جا می‌رسی
رنگ‌ها را پس می‌زنی


و دنبال دلت می‌گردی


که دلت را بر‌می‌داری
و می‌زنی به آب
به خاک
به آتش…


تا رنگ‌ها بروند و
تو بمانی و دلت…


دلت که تشنه است


تشنه‌ی یک قطره باران…



کبوترانه گرد حریم امنی جمع شده‌اند
در بهشت؛


بهشتی که مزار عاشقان و عارفان و دلسوختگان است


و دارالشفای آزادگان.


هفته‌ای چند روز از شهر و رنگ و لعابِ گرفته‌اش جدا می‌شوند


و قلم به‌دست می‌گیرند


تا همان دم که رنگ بر حروفِ رنگ و رو رفته‌ی سنگ‌ها می‌زنند،


غبار ِنشسته از روزمرگی زندگی بر چهره‌ها و قلب‌ها‌یشان را پاک کنند.


این‌جا بهشت زهرای تهران است؛ قرار روزهای چهارشنبه‌ی دخترانی که دلتنگی‌های‌ هفتگی‌شان را برداشته‌اند و آمده‌اند تا گوشه‌ای با خود خلوت ‌کنند؛ خلوتی آغشته به رنگ سرخ… سپید… سبز…

 

 


«کبوترانه» نام گروه فرهنگی تعدادی از دختران تهرانی است، که در مناطق عملیاتی جنوب کشور، در ایام راهیان نور شکل گرفته. از اولین برنامه‌های این گروه، نوسازی و غبارروبی گلزار شهدای تهران، عیادت از جانبازان، و دیدار با خانواده‌های شهداست.


سارا که مدیریت بچه‌ها را به‌عهده دارد، می‌گوید: “قرار بر این است که در کنار این برنامه‌ها کلاس‌های مباحثه، اخلاق و خودشناسی با حضور اساتید برجسته و اعضا، در دفتر مرکزی گروه در بهشت زهرا برگزار شود.”


 


کــ ــجـ ـا گـ ـل‌هـ ـای پـَ ـرپـَ ـر مـ ـی‌فـ ـروشـ ـنــ ــد؟

شـ ـهـ ـادت را مـ ـکـ ـرّر مـ ـی‌فـ ـروشـ ـنـ ـد؟
دلـ ـم در حـ ـسـ ـرت پـ ـرواز پـ ـوسـ ـیـ ـد


کــ ــجـ ـا بـ ـال کـ ـبـ ـوتـ ـر مـ ـی‌فـ ـروشـ ـنــ ــد؟*



 

 

شما هم دلتان پــــرواز میخواهد؟
کـبـوتـرهـا منتظرند…

 












شهدا و حجاب




*شعر از سیدحبیب نظاری



بهترین سرمایه زن چادر است




در کــلاس حـــفظ تقوا و شـرف / دختران درّند و چــادر چون صــدف


بهترین سرمایه زن چادر است / زانکـه زن را زیـنت زن چـادر است


حـفظ چـــادر در سـرای اقــتدار / دخــــتران را هـست تــاج افـــتخار


حفظ چادر حفظ دین و مذهب است/ شـــیوه زهـــرا و درس زینب است


حفظ چادر سدّ فحشا می شود / رو ســفیدی نــزد زهــرا می شود


حفظ چادر چاره ساز کارهاست / حــافظ گــل از هـجوم خـارهاست


خواهرم چادر برایت زینت است / بهترین گوهر حجاب یک زن است


 

حجاب امانتی الهی ست، در امانت خدا خیانت نکنیم.   در کــلاس حـــفظ تقوا و شـرف / دختران درّند و چــادر چون صــدف  بهترین سرمایه زن چادر است / زانکـه زن را زیـنت زن چـادر است  حـفظ چـــادر در سـرای اقــتدار / دخــــتران را هـست تــاج افـــتخار  حفظ چادر حفظ دین و مذهب است/ شـــیوه زهـــرا و درس زینب است  حفظ چادر سدّ فحشا می شود / رو ســفیدی نــزد زهــرا می شود  حفظ چادر چاره ساز کارهاست / حــافظ گــل از هـجوم خـارهاست  خواهرم چادر برایت زینت است / بهترین گوهر حجاب یک زن است

 

 

 

 

به نقل از نویسنده وبلاگ : بشارت

 

 

برچسب‌ها: بهترین سرمایه زن چادر است, چادر اسلامی, دختر محجبه و با حجاب, دختر, زن

 

 

 

 


زن اروپایی از نظر دکتر شریعتی

 

 

البته این زنها که در پشت مجله زن روز می بینیم در اروپا هم هستند و وجود دارند اما در جاهای مخصوص !! به عنوان (زن شب) این غیر از زن اروپایی است...


فقط بعضی از زنان اروپایی هستند که ما حق داریم آنها را بشناسیم.آنهایی را که فیلم ها و مجله ها و تلویزیون ها و رمانهای نویسندگان جنسی به ما نشان میدهند به عنوان تیپ کلی (زن اروپایی)به ما میشناسانند.


البته این زنها که در پشت مجله زن روز می بینیم در اروپا هم هستند و وجود دارند اما در جاهای مخصوص !! به عنوان (زن شب) این غیر از زن اروپایی است...  فقط بعضی از زنان اروپایی هستند که ما حق داریم آنها را بشناسیم.آنهایی را که فیلم ها و مجله ها و تلویزیون ها و رمانهای نویسندگان جنسی به ما نشان میدهند به عنوان تیپ کلی (زن اروپایی)به ما میشناسانند.    حق نداریم آن دختری اروپایی را بشناسیم که از 16 سالگی به صحرای نوبی به آفریقا به صحرای الجزایر به استرالیا می رود تمام عمرش را در محیط وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی میگذراند و شب و روز در جوانی به کمال و پیری درباره ی امواجی که از شاخهکهای مورچه فرستاده می شود و شاخکهای مورچه دیگر که آنرا دریافت می کنند و چون عمر را به پایان می برد دخترش کار و فکر او را دنبال می کند. این نسل دوم زن اروپایی در سن50 به فرانسه باز می گردد و در دانشگاه می گوید:<<من سخن گفتن مورچه را کشف کرده ام و بعضی از علایم مکالمه ی او را یافته ام>>       حق نداریم (مادام گواشن)را بشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشه ی افکار و مسائل فلسفی حکمت بوعلی و ابن رشد و ملاصدرا و حاجی ملاهادی سبزواری (آیا این افراد را می شناسید؟؟) را در فلسفه ی یونان و آثار ارسطو پیدا کرد و با هم مقایسه نمود آنچه حکمای ما بد ترجمه کرده اند را تصحیح نمود.       حق نداریم (رزانس دولا شاپل) که بیش از همه ی علمای اسلام .و حتی شیعان و کباده کشان ولایت علی و مدعیان معارف علوی او یک دختر زیبای آزاد و مرفه سوئدی نژاد با دوری از جو فرهنگی اسلام و زمینه ی تربیتی و اعتقادی شیعی از آغاز جوانی زندگیش را وقف شناخت آن روحی کرد که در اندام اسلام مجهول ماند....  درست ترین خطوط سیمای علی لطیف ترین موجهای روح و ابعاد احساس و بلندترین پرشهای اندیشه او را یافت و رنجها و تنهایی ها و شکست ها و هراسها و نیازه ی او را برای بار نه تنها علی بدر وحنین که علی محراب و شب و چاههای بیرون مدینه را نیز پیدا کرد ونهج البلاغه او را.این دختر کافر جهنمی که هم آنچه علی به قلم آورده است پراکنده در این کتاب و آن دفتر و یا بیشتر نسخه های خطی و پنهان اینجا و آنجا همه را گردآورد و خواند ترجمه و تفسیر کرد و زیباترین نوشته هایی را که درباره ی کسی از یک قلم جاری شده است درباره ی علی نوشت و اکنون چهل و دو سال است که لحضه ای سر از اندیشه و تامل و کار و تحقیق برنگرفته است.        ما حق نداریم دوشیزه (میشن) را بشناسیم که در اشغال پاریس بوسیله ی نازی ها از سنگر نهضت مقاومت فرانسه ضربه هایی چنان کاری به ارتش هیتلری زد که دو بار غایبانه به مرگ محکوم شد وبا اینکه خود یهودی است انسان بود و آزادی را در اوجی می فهمید که اکنون در صف <<فداییان فلسطینی>> علیه صهیونیسم می جنگد.        ما حق نداریم هزاران دختر پاریسی را که دوشادوش مجاهدان الجزایری بی نام و نشان و بی انتظار پاداشی دنیوی یا ثواب اخروی در سازمانهای مخفی سنگرهای کوهستانی و قلب پایگاه های جنگلی از سینه ی صحرای آتش ریز صحرای الجزایر تا زیزمین ها و پناهگاه های شهر شهوت و شراب پاریس علیه استعمار فرانسه و قداره بندی چون ژنرال دوگلوسوستل و سالان و آرگو چنگیدند و از شکنجه های هولناک را و شهادتهای شکوهمند را در راه آزادی ملتی بیگانه استقبال کردند.        ما حق ندارم که (آنجلا) دختر آمریکایی یا دختر ایرلندی را که دو ملت اسیر چه می گویم؟ همه ی مردم آزاده ی جهان و تمام بشریت مجروح و محکوم تبعیض و ستم و استثمار چشم به آنان دوخته اند را بشناسیم و بدانیم که زن فرنگی نه آنچنان که آقایان محترم مسعودیها و فرامرزیها ] مسئولان قبل از انقلاب مجله زن روز [ به نام ((زن روز)) اروپا به اطلاع بانوان ما می رساننند......تا آنجا پیش رفته که به تجسم ایده آل یک ملت و مظهر نجات و غرور و افتخار یک نژاد شده است.......یک بار ندیدیم از دانشگاه کمبوریج یا سوربن یا هاروارد عکس بردارند و بگویند که دختران دانشجو چگونه می آیند و چگونه می روند.  چگونه در کتابخانه ها بر روی نسخه های قرنهای چهارده و پانزده اروپا و الواحی که از2500تا سه هزار سال پیش در چین پیدا شده یا روی نسخه ای از قرآن نسخه هایی از کتب خطی لاتین و یونانی و میخی و سانسکریت از صبح تا شب خم می شوند بی انکه تکانی بخورند و چشم به این سو آن سو بدوانند تا کتابدار کتاب را نمی گیرد و عذرشان را نمی خواهد سرشان از روی کتاب برداشته نمی شود.      منبع :  کتاب (فاطمه فاطمه است)   اثر دکتر علی شریعتی


    حق نداریم آن دختری اروپایی را بشناسیم که از 16 سالگی به صحرای نوبی به آفریقا به صحرای الجزایر به استرالیا می رود تمام عمرش را در محیط وحشت و خطر و بیماری و مرگ و قبایل وحشی میگذراند و شب و روز در جوانی به کمال و پیری درباره ی امواجی که از شاخهکهای مورچه فرستاده می شود و شاخکهای مورچه دیگر که آنرا دریافت می کنند و چون عمر را به پایان می برد دخترش کار و فکر او را دنبال می کند. این نسل دوم زن اروپایی در سن50 به فرانسه باز می گردد و در دانشگاه می گوید:<<من سخن گفتن مورچه را کشف کرده ام و بعضی از علایم مکالمه ی او را یافته ام>>

     حق نداریم (مادام گواشن)را بشناسیم که تمام عمر را صرف کرد تا ریشه ی افکار و مسائل فلسفی حکمت بوعلی و ابن رشد و ملاصدرا و حاجی ملاهادی سبزواری (آیا این افراد را می شناسید؟؟) را در فلسفه ی یونان و آثار ارسطو پیدا کرد و با هم مقایسه نمود آنچه حکمای ما بد ترجمه کرده اند را تصحیح نمود.


     حق نداریم (رزانس دولا شاپل) که بیش از همه ی علمای اسلام .و حتی شیعان و کباده کشان ولایت علی و مدعیان معارف علوی او یک دختر زیبای آزاد و مرفه سوئدی نژاد با دوری از جو فرهنگی اسلام و زمینه ی تربیتی و اعتقادی شیعی از آغاز جوانی زندگیش را وقف شناخت آن روحی کرد که در اندام اسلام مجهول ماند....


درست ترین خطوط سیمای علی لطیف ترین موجهای روح و ابعاد احساس و بلندترین پرشهای اندیشه او را یافت و رنجها و تنهایی ها و شکست ها و هراسها و نیازه ی او را برای بار نه تنها علی بدر وحنین که علی محراب و شب و چاههای بیرون مدینه را نیز پیدا کرد ونهج البلاغه او را.این دختر کافر جهنمی که هم آنچه علی به قلم آورده است پراکنده در این کتاب و آن دفتر و یا بیشتر نسخه های خطی و پنهان اینجا و آنجا همه را گردآورد و خواند ترجمه و تفسیر کرد و زیباترین نوشته هایی را که درباره ی کسی از یک قلم جاری شده است درباره ی علی نوشت و اکنون چهل و دو سال است که لحضه ای سر از اندیشه و تامل و کار و تحقیق برنگرفته است.

      ما حق نداریم دوشیزه (میشن) را بشناسیم که در اشغال پاریس بوسیله ی نازی ها از سنگر نهضت مقاومت فرانسه ضربه هایی چنان کاری به ارتش هیتلری زد که دو بار غایبانه به مرگ محکوم شد وبا اینکه خود یهودی است انسان بود و آزادی را در اوجی می فهمید که اکنون در صف <<فداییان فلسطینی>> علیه صهیونیسم می جنگد.


      ما حق نداریم هزاران دختر پاریسی را که دوشادوش مجاهدان الجزایری بی نام و نشان و بی انتظار پاداشی دنیوی یا ثواب اخروی در سازمانهای مخفی سنگرهای کوهستانی و قلب پایگاه های جنگلی از سینه ی صحرای آتش ریز صحرای الجزایر تا زیزمین ها و پناهگاه های شهر شهوت و شراب پاریس علیه استعمار فرانسه و قداره بندی چون ژنرال دوگلوسوستل و سالان و آرگو چنگیدند و از شکنجه های هولناک را و شهادتهای شکوهمند را در راه آزادی ملتی بیگانه استقبال کردند.


      ما حق ندارم که (آنجلا) دختر آمریکایی یا دختر ایرلندی را که دو ملت اسیر چه می گویم؟ همه ی مردم آزاده ی جهان و تمام بشریت مجروح و محکوم تبعیض و ستم و استثمار چشم به آنان دوخته اند را بشناسیم و بدانیم که زن فرنگی نه آنچنان که آقایان محترم مسعودیها و فرامرزیها ] مسئولان قبل از انقلاب مجله زن روز [ به نام ((زن روز)) اروپا به اطلاع بانوان ما می رساننند......تا آنجا پیش رفته که به تجسم ایده آل یک ملت و مظهر نجات و غرور و افتخار یک نژاد شده است.......یک بار ندیدیم از دانشگاه کمبوریج یا سوربن یا هاروارد عکس بردارند و بگویند که دختران دانشجو چگونه می آیند و چگونه می روند.


چگونه در کتابخانه ها بر روی نسخه های قرنهای چهارده و پانزده اروپا و الواحی که از2500تا سه هزار سال پیش در چین پیدا شده یا روی نسخه ای از قرآن نسخه هایی از کتب خطی لاتین و یونانی و میخی و سانسکریت از صبح تا شب خم می شوند بی انکه تکانی بخورند و چشم به این سو آن سو بدوانند تا کتابدار کتاب را نمی گیرد و عذرشان را نمی خواهد سرشان از روی کتاب برداشته نمی شود.



منبع :  کتاب (فاطمه فاطمه است)   اثر دکتر علی شریعتی


برچسب‌ها: زن اروپایی از نظر دکتر علی شریعتی, دکتر شریعتی و حجاب, حیا و شریعتی, محجبه, حجاب


مگر حضرت حافظ اولیای خدا نبود ؟!


می خواهم از همین ابتدا راحت بنویسم و حرف آخر را اول بزنم ...

یاد صحبت شیخ رجبعلی خیاط (ره) افتادم که می گفت : حافظ از جنبه معنوی واقعا فرو گذار و کوتاهی نکرده وانچه لازمه ی بیان حقایق معنوی و ذوقیات عرفانی بوده در شعر او هست . حافظ از اولیای خداست و جایگاه او در برزخ رفیع است.
یاد حرف رهبرمان افتادم :"حافظ در تصویر سازی بی نظیر و بسیار برجسته بود. وقتی شاعر می گوید
دوش دیدم که ملائک ، در ِ میخانه زدند

گِل ِ آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

ساکنان ِ حرم ِ ستر و عفاف ِ‌ملکوت

با من ِ راه نشین ، باد? مستانه زدند

یک ترسیم ِ بسیار روشن از آن چیزی است که در یک مکاشفه یا در یک الهام ِ ذهنی یا در یک بینش ِ عرفانی به شاعر دست داده است و احساس می کند که این را به بهترین زبان ذکر می کند و اگر ما قبول کنیم - که قبول هم داریم - که این پیام ِ عرفانی است و بیان ِ معرفتی از معارف عرفانی ، شاید حقیقتآ آن را به بهتر از این زبان ، به هیچ زبانی نشود بیان کرد".

علامه طباطبایی هم در تمجید و منزلت  حضرت حافظ فرمودند : گفتار خواجه بر طبق حال است ای کاش کسی میتوانست غزلیات او را بر طبق حالات سلوکی تنظیم کند
چه کسی میتواند غزلیات حافظ را شرح کند؟ یا بعبارتی تنها کسی میتواند شعر حافظ را بفهمد که خود به درجات حافظ رسیده باشد
هیچگاه علامه طباطبایی کسی را در کمال شعر و عرفان هم ردیف حافظ نمیدانست.
اما دلم سوخت آن یک بار آخری که به آرامگاهش رفتم ! گفتم آیا این جماعت نمی دانند که چرا خواجه ,  لقب حافظ را به خود گرفت ؟ آیا نمی دانند او فقط یک شاعر نبود؟ آیا نمی دانند که اشعارش را با علم الهی می نوشت ؟ آیا نمی دانند که او اولیای خدا بود ؟
تاسف خوردم و از درون مطمئن بودم که حضرت حافظ به دیدار این جماعت راضی نیست ... !



چرا ما اینقدر از شاعر بودن حافظ دم زده ایم که حال اگر از یک خردسال هم بپرسید حافظ که بود می گوید یک شاعر بود !

به نظر من او اگر اولیای خدا نبود هیچ وقت شعر هم نمی گفت ...
من توقعی از آنان که با دیدنشان بر آرامگاه شیخ تاسف خوردم ندارم ... یک جای کار می لنگد !

یا ما معنی احترام را نمی دانیم , یا شناخت از بزرگانمان نداریم و یا اصلاً خدا را باور نداریم !

توقعی ندارم از این جماعت چون برایشان هنوز جا نیفتاده است که حافظ قبل از اینکه شاعر باشد اولیای خداست ...


اگر دست من بود تمام اشعاری که از شیخ بزرگوارمان بر در و دیوار آرامگاهش هست را پاک می کردم , بر سر در ورودی می نوشتم آرامگاه لسان الغیب , بزرگزاده ی عرفان , حضرت حافظ شیرازی . با احترام وارد شوید !


آن روز واقعاً تاسف خوردم ! شیخ رجبعلی خیاط از اولیای خدا بود ؛ او وقتی اشعار حافظ را می خواند اشک می ریخت ... چون از دید الهی بودن اشعارش می خواند و می دانست که حافظ هم مثل خودش از اولیای خدا بود .

ما صرفاً می دانیم حافظ شاعری معروف است و برای خوشگذرانی هم که شده می خواهیم یک بار آنجا باشیم و یا چون جمعه ها رایگان است آنجا بهترین جا برای تعطیلیمان است ....
این جماعتی که با دیدنشان تاسف خوردم نمی دانند که حافظ به آنان اذن دخول هم نداده است بی اجازه وارد شده اند با ظاهری کاملاً زننده !
به قبرش می چسبند و عکس می گیرند و آنجا اوج بی حجابی است !

مگر ملاک شما فقط دیوانش نیست؟ ... بروید و بگردید تا ببینید حتی حافظ یک جا هم از بی حجابی نگفته است ...


آیا حرف من خریدار دارد ؟! دوست دارم فریاد بزنم و بگویم : حافظ به شما اذن دخول نداده است ! برگردید !


اینقدر از شاعر بودنش گفته اند و از سلوکش نگفته اند که این جماعت باور ندارند که بی حجاب رفتن به آرامگاهش قدغن است ...

حرف آخر : ای تویی که بر سر آرامگاهش اینگونه می روی , خواجه , حافظ کل قران به چهارده روایت بود که توسط قوام الدین لقب حافظ را گرفت ... آیا یک بار قرآن را خوانده ای ؟!
فقط همین !


موج ما : به دلیل اینکه عکس ها مخرب و خود مبلغ بی حجابی بود آنها را در سایت قرار ندادیم و فقط به همین چند عکس اکتفا کردیم .



***********


منبع : پایگاه تحلیلی خبری موج ما  


برچسب‌ها: مگر حضرت حافظ اولیای خدا نبود, عکس, حافظ شیرازی

طنزی حقیقی و حقیقت نما

 

سالهای خیلی دور نیمه شبی در نجف

آیت الله جمال خوانساری در حجره اش مشغول مطالعه بود

صدای خنده ای از کوچه در نیمه شب اون رو متعجب کرد

سر از پنجره بیرون آورد و دید

دو تا زن کاملا با حجاب از کوچه رد می شوند ولی صدای خنده شان بلند است

عمامه ی خود را به زمین زد و گفت: یا صاحب الزمان کی می خوای بیای که ناموس شیعه صدای خنده اش بلند است.

اگر الان ایشان بودند فک کنم برای فقط یه روز هم تمامی عمامه های طلبه ها کم باشد

 

ببین الان مهدی فاطمه چه می کشد



به نقل از : وبلاگ حجاب ممنوع !!



برچسب‌ها: hejab, hijab, شیعه, ناموس, حجاب, حیا, عفت


حالا اگر چند تار مو پیدا شد چه اثر سوئی دارد؟؟؟

حالا اگر چند تار مو پیدا شد چه اثر سوئی دارد؟؟؟


به قول استاد قرائتی اگر شما نقشه ای برای رسیدن به گنجی داشته باشید فرضا باید 4 متر به طرف راست 5 متر به بالا بروید و بعد زمین را بکنید اگر به جای 4 متر 6 متر بروید به گنج مورد نظر نخواهید رسید در این موارد هم اگر دقیقا به حدود الهی مقید نباشیم به نتیجه مطلوب نمی رسیم.


hejab


ادامه مطلب          







برادرم....

برادرم ، من در این گرمای تابستان چادر سر میکنم ، سخت است ولی تنها 3 ماه است ، چادر آزادی حرکت و دستانم را می گیرد ، سخت است ولی نه زیاد،


 چادر سر کردن مسئولیت می آورد و انتظار ، ولی تمام اینها سخت تر از کار تو نیست ، سخت تر از کار تو نیست که باید در تمام طول سال سر به زیر راه بروی و از میان شیاطین متحرک کوچه ها و خیابان ها، از میان بانوانی که نتوانسته اند خودنماییشان را کنترل کنند ، سالم رد شوی ،


از تو سخت تر نیست که همیشه باید مراقب خودت باشی وقتی می خواهی بیرون بروی یا فیلمی ببینی یا به اینترنت وصل شوی ، زیرا شیاطین برایت کمین کرده اند . از تو سخت تر نیست که در این هجوم بی مهابای وسوسه های دلفریب و پلیدی های نا جوانمردانه باید پاک باقی بمانی.

و خداوند مرد را قوی آفرید زیرا وظیفه ات بسی سنگین تر است و اگر در این آزمون ها پیروز شدی ،مردی خدایی میشوی!








اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم

به امید ظهور مولا و سرورمون امام زمان عجل الله تعالی فرجه

برچسب‌ها: چادر

گِله ای نیست ، همینطوری بگرد !!

خواهرم ،


اگه به این روز اعتقاد نداری ،

 

 


گِله ای نیست.

همینطوری بگرد !!

 

 

 

 

منبع : گروه سایبری مهندس میرزایی

 


برچسب‌ها: حجاب و شهدا, اعتراض به بد حجابی, شعر حجاب, اشعار حجاب