سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

صفحه خانگی پارسی یار درباره

دلتون میاد چادر سر نکنید

 

دلتون میاد چادر سر نکنید

دلتون میاد امام تنها بزارید


این بود چکیده وصایاشون

دلتون میاد به یاد اونا نباشید


دلتون میاد خاطراتشون رو گم کنید


دلتون میاد باهاشون غریبه باشید

دلتون میاد وصیتا زمین بمونه

دلتون میاد سرشون بیاد پایین

دلتون میاد کارشون بمونه بی نتیجه

دلتون میاد تنها باشن مثل اربابشون

دلتون میاد بلرزن از خجالت


دلتون میاد کوچهبه اسمشون کنید بجا عمل به کارشون

دلتون میاد فراموش کنید کارشون

دلتون میاد فریاد کنید تو کوچه به نامشون


دلتون میاد دلتون میاد دلتون میاد

پس چادر کنید سرتون به نام فاطمه مادرشون

 

 

 

حجاب+چادر+شهدا+دختر+با حجاب

 

 

شلمچه بوی چادر خاکی زهرا می دهد +دختران محجبه در کاروان راهیان نور + چادر اسلامی + دختر



غیرت

 

 

 

 

غیرت زنان و مردان+حجاب +محجبه

 

مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن ،


زمان تشیع و تدفینم گریه نکن ،


زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن ،

 
فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را . وقتی جامعه ما را بی غیرتی و بی حجابی گرفت مادرم گریه کن که اسلام در خطر است .

شهید سعید زقاقی

 

پ ن : فکر کنم الان وقت گریه کردن فرا رسیده . . .


به نقل از : وبلاگ حجاب ایرانی  

برچسب‌ها: غیرت, حجاب و شهدا

تصاویردیده نشده از شهیده نسرین افضل

همسرم بدان که من نسرین کسی که تو را دوست دارد، شهادت را هم بسیار دوست می‌دارم، چون خدای خود را در آن زمان پیدا می‌کنم.

از تو می‌خواهم اگر می‌خواهی فردی خداگونه باشی و درس دهنده، از امروز و از این ساعت سعی کنی تماس خود را با خدای خویش بیشتر کنی و...

 


شهیده نسرین افضل

نسرین افضل در سال 1338 در استان فارس و در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد. وی در دوران تحصیل به عنوان یکی از دانش‌آموزان پرشعور و باشعور، بر بسیاری از نابسامانی‌ها در رژیم طاغوت، خردمندانه اعتراض ‌کرد، تا جایی که مورد تعقیب نیروهای امنیتی قرار گرفت. این شهیده، پس از پایان تحصیل در دوره دبیرستان با روحی سرشار از پیوستگی به درگاه احدیت با حضور مؤثر در کمیته امداد سپاه و جهاد سازندگی با خدمت به محرومان روستایی، بیشترین قرب به پروردگار را برای خود کسب می‌کرد.

 

 


شهیده افضل، در آغاز سال 1360 با مشورت برادر بزرگوارش شهید «احمد افضل» با فراخوان جهادسازندگی شیراز، به همراه جمعی از خواهران متعهد به کردستان رفت و همه وقت خویش در مهاباد به مجاهدت پرداخت. وی مدتی مسئولیت تبلیغات و انتشارات سپاه مهاباد را بر عهده گرفت و در عین حال، با دیگر ارگان‌ها همکاری داشت.

 


وی به خاطر نیاز شدید آموزش و پرورش به مربی، با عنوان مربی تربیتی در مهاباد مشغول به کار شد و همزمان معلمان نهضت سوادآموزی نیز تحت تعلیم او قرار گرفتند. و در سال 1361 با یکی از پاسداران ازدواج کرد.


این شهیده در آخرین شب فروزندگی‌اش، با وجود تب شدید و بیماری از همسرش خواست که او را به مجلس دعای توسل برساند؛ با وجود پافشاری همسرش برای استراحت، در مراسم دعا حضور یافت و به گفته دوستانش آن شب مثل همیشه او به شدت منقلب بود.


مراسم دعا و نیایش به پایان رسید و این شهیده، در حالی که برای مراجعت به منزل سوار اتومبیل بود، در مسیر، به کمین عوامل پلید آمریکا ‌افتاد و در آن جمع تنها، شهیده نسرین مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و از آنجاکه همیشه آرزو داشت مانند شهید مطهری به شهادت برسد، پس از یک سال حضور در مهاباد، در شامگاه دهم تیر 61 در اوج خلوص و خدمت به اسلام به آرزوی دیرین خود ‌رسید.


مراسم دعا و نیایش به پایان رسید و این شهیده، در حالی که برای مراجعت به منزل سوار اتومبیل بود، در مسیر، به کمین عوامل پلید آمریکا ‌افتاد و در آن جمع تنها، شهیده نسرین مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت و از آنجاکه همیشه آرزو داشت مانند شهید مطهری به شهادت برسد، پس از یک سال حضور در مهاباد، در شامگاه دهم تیر 61 در اوج خلوص و خدمت به اسلام به آرزوی دیرین خود ‌رسید


نحوه شهادت شهیده نسرین افضل :

همرزمان شهید در خاطره‌ای از آخرین ساعات همراهی‌شان با شهیده افضل چنین می‌گویند: همه دور هم نشسته‌ بودند و از خانواده‌هایشان تعریف می‌کردند و درددل می کردند. نسرین از خانه و از مادر گفت: من همیشه برای مادر گل هدیه می‌دهم، هر شهری هم که برم، حتماً سوغاتی اون شهر را باید برای ایشان تهیه کنم، جان و نفس من مادرمه. فقط خدا شاهده که چه جوری توانستم موقع شهادت داداشم، آرامش کنم. هر دعایی بلد بودم، خوندم، دو ماه طول کشید تا قضیه را قبول کرد. آنهایی که رفته بودند دهلاویه و سوسنگرد دنبال جنازه داداش، وقتی برگشتن باورشون نمی‌شد که مامان از هر جهت آماده باشد. خانواده من خیلی دوست داشتنی و خوب هستن. آنها را دوست دارم.


نسرین ساکت شد. همه به او خیره شدند از ابتدای جلسه فقط همین چند کلام را گفت و دوباره در خودش فرو رفت. حالت‌های نسرین خیلی عجیب بود. حتی صبر نکرد نماز را به جماعت بخواند، گفت: شاید شهید شدم. معلوم نیست تا یک ساعت دیگر چه اتفاقی بیفتد.

 


فاطمه که در آن جمع بود از او پرسید: نسرین امشب چه شده؟

نسرین گفت: چیزی نیست تبم قطع شده، فقط شاید بخواهم به شما حلوا بدهم!

فاطمه گفت: از اینجا برویم اینجا هوا خیلی سرد است، اگر بمانیم حلوای همه ما رو باید بدهند. یخ زدیم، بلند شوید برویم.

ساعت ده شب بود. مراسم دعای توسل تمام شده بود. موقعی که می‌خواستند سوار ماشین شوند، صدای تک تیرهایی به گوش می‌رسید، نسرین نزدیک ماشین شد و گفت: بچه‌ها شهادتین‌تان را بگویید. دلم شور می‌زند. فاطمه سوار ماشین شد و گفت: در تب می‌سوزی، انگار در کوره هستی. دلشوره‌ات هم به خاطر همین است. ما که تب نداریم شهادتین را نمی‌گوییم، فقط خودت بگو نسرین جان.

خنده روی لب‌ها یخ زد، همگی سوار ماشین شدند. نسرین کنار در نشسته بود و شهادتین را می‌گفت: که تیری شلیک شد. تیر درست به سرش اصابت کرد. همان جا که آرزو داشت و همان طور که استادش «مطهری» به شهادت رسیده بودند، شهید شد و در همان مسجد اباذر که مجلس ساده عروسی‌اش را برگزار کرده بودند، مجلس ختم برگزار شد.


شهادت بالاترین درجه‌ای است که یک انسان می تواند به آن برسد وبا خونش پیامی می دهد به بازماندگان راهش.

وصیتنامه شهیده نسرین افضل:

«ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله...»

شهادت بالاترین درجه‌ای است که یک انسان می تواند به آن برسد وبا خونش پیامی می دهد به بازماندگان راهش.

«یا ایتها الفس مطمئنه» ارجعی الی ربک راضیه المرضیه، فدخلی فی عبادی وادخلی جنتّی.

ای نفس قدسی ودل آرام (بیاد خدا). امروز به حضور پروردگارت بازآی که توخشنود ( به نعمتهای ابدی او ) واو راضی از تواست. باز آی ودرصف بندگان خاص من درآی. ودربهشت من داخل شو.

 


پروردگارا! سپاس که ما را در مبارزه با طاغوت و براندازی رژیم کفر پیشه و وابسته به شیطان بزرگ، آمریکای جهانخوار یاری فرمودی و به ما رهبری آگاه و پرتوان ارمغان نمودی تا ما را از تاریکی ها و ظلم رهانید وبا ایجاد وحدت درمیان مردم مسلمان و شهید پرور نظام جمهوری اسلامی رادر این سرزمین مقدس بنا نهاد.

 


خداوندا، به ما توفیق عبادت و اطاعت عنایت فرموده و ما را از شر هوای نفس محفوظ بدار.

بارخدایا، ما را یاری کن تا با اسلام راستین آشنایی پیدا کرده و در عمل به تعالیم آن بکوشیم.

ایزدا، ما را در کسب علم و ترویج فرهنگ قرآن و اسلام در مدارسمان یاری و موفق دار.

الها! بما قدرتی عنایت کن که پرچم لا اله الا الله را بر سراسر جهان به اهتزاز درآوریم.

خداوندا، کشور اسلامی ما را از کشورهای تجاورزگر و سلطه طلب بی نیاز دار.

بار الها، اخلاق اسلامی، آداب و عادات قرآنی را بر کشور عزیزمان ایران و مدارسمان حاکم بگردان.

بار ایزدا، به رهبر کبیرمان امام خمینی عمر و توفیق بیشتر عنایت دار تا با رهنمودهایش مسلمین و مستضعفین جهان به استقلال و آزادی واقعی دست یابند.

خداوندا، ایران و اسلام را از شر کفار و منافقین و حیله‌های زورمداران شرق و غرب و نوکرانشان به دور داشته، رزمندگانمان را در جبهه‌های حق علیه باطل پرتوان و پیروز بدار.

کریما، ما را در صدور انقلاب خونبارمان به جهان، توان ده و آن را تا انقلاب مهدی (عج) استوار بدار.

همسرم بدان که من نسرین کسی که تو را دوست دارد، شهادت را هم بسیار دوست می‌دارم، چون خدای خود را در آن زمان پیدا می‌کنم.

از تو می‌خواهم اگر می‌خواهی فردی خداگونه باشی و درس دهنده، از امروز و از این ساعت سعی کنی تماس خود را با خدای خویش بیشتر کنی و همین طور معلّمی باشی جدّی.

 


+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

 

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر

 

 

 

 

 

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر


سفره ی هفت سین سال 1391 در کنار شهدا

 

سال تحویل 1391 در کنار شهدا

 

***********************************************

 

 

*********************************************


برچسب‌ها: راهیان نور, با حجاب, حجاب, دختر, چادر

 

 

 

زینت زن=حفظ حجاب((Hejab pix))+عکس+پوستر حجاب و عفاف


فروشی نیست!

فروشی نیست!

دختر یک آدم طاغوتی بود. یک روز آمد در مغازه. یادم نیست چه می خواست؛ ولی می دانم محمود چیزی به او نفروخت. دختر عصبانی شد، تهدید هم کرد حتی!

شب با پدرش آمد دم خانه مان. نه گذاشت و نه برداشت، محکم زد توی گوش محمود! محمود خواست جوابش را بدهد، پدرم نگذاشت. می دانست پدرش توی دم و دستگاه رژیم، بروبیایی دارد. هرجور بود قضیه را فیصله داد.

دختره، دو سه بار دیگر هم آمد در مغازه. محمد چیزی به او نفروخت که نفروخت؛ می گفت:«ما به شما بی حجاب ها، هیچی نمی فروشیم.»

ساکنان ملک اعظم1، منزل شهید کاوه، ص4

 

 



خواهرم ، گاهی به زیر پایت نگاه کن.

خواهرم ، گاهی به زیر پایت نگاه کن.


 

خواهرم ، گاهی به زیر پایت نگاه کن.

 

 

موضوعات مرتبط: اعتراض به بد حجابی، جنگ نرم و حجاب، پوستر حجاب
برچسب‌ها: حجاب, جنگ نرم, عفت, حیا, hejab, hijab

[ 91/04/28 ] [ 0:35 ] [ زینت زن=حفظ حجاب Hejab pix ] [ ]